شهید مصطفی احمدی روشن

مى‏‌خواهند نور خدا را با دهان‏هاى خود خاموش کنند، ولى خدا کامل‏‌کننده‏‌ى نور خویش است، هر چند کافران خوش نداشته باشند

شهید مصطفی احمدی روشن

مى‏‌خواهند نور خدا را با دهان‏هاى خود خاموش کنند، ولى خدا کامل‏‌کننده‏‌ى نور خویش است، هر چند کافران خوش نداشته باشند

مصاحبه متفاوت با خانواده ی شهید احمدی روشن

اواخر اسفند ماه آقای رحیم احمدی روشن، پدر مصطفی را در مسجدی در اهواز و در جریان سفر راهیان نور می بینم، شب است و پدر خسته و فردا عازم یکی از مناطق عملیاتی جنوب، تا برای کاروان ها روایت گری کند، البته اکنون از شهید جبهه ی هسته ای اش. شماره ای می دهد و برای مصاحبه وعده ی تهران می کنیم.
 
خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»، ادامه گزارش خود را چنین می نویسد: جمعه بعد از ظهر تماس می گیرم و برای شنبه ساعت 2:30 قرار می گذاریم. منزل، تهران پارس است. آدرس را با پرس و جو پیدا می کنم. کوچه به نام شهیدی است. روی دیوار خانه یک بنر دو متر در دو متر از طرف ناحیه ی مقاومت بسیج خورده که ضمن درج عکس و نام مصطفی، شهادتش را به وی تبریک گفته است.
 
با "یا الله" داخل منزل می روم، پدر و داماد میزبان هستند. متوجه می شوم منزل پدر و داماش در یک طبقه ی دو واحدی است و این اتصال سبب شده هر دو خانه در واقع یک واحد را تشکیل دهند با این تفاوت که منزل پدری نقش اندرونی را دارد و منزل داماد، پذیرایی و به قولی VIPاست.
 
 
عکس هایی از مصطفی و دیدار آقا با خانواده در خانه ی رهنی مصطفی، واقع در خیابان گل نبی (محل شهادت)، در چند گوشه ی منزل به چشم می خورد. کنج منزل روی مبل می نشینیم و در مورد فرزند ارشد و تک پسر خانواده سؤال می پرسم.
 
از روز شهادت مصطفی و حال خانواده در ساعتی قبل و بعد از اطلاع از حادثه می پرسم. پدر دستی به صورت می کشد و تعریف می کند:
 
رسم مصطفی بود هفته ای دو سه مرتبه به ما سر می زد. اما این هفته گرفتاری هایش باعث شد که نتواند بیاید و من و مادرش تصمیم گرفتیم برای دیدار فرزندمان به محل کارش برویم. ساعت 8:10 تماس می گیریم و برای حدود 11، 11:30 قرار می گذاریم و این درحالی است که ساعت 8 و 19 دقیقه و 31 ثانیه لحظه ای است که مصطفی ترور می شود.
 
چه کسی در خانواده اولین بار متوجه حادثه می شود؟
 


ساعت 9 / 9:30 بود که دیدم دخترم زهرا با جیغ و گریه سمت ما آمد و از شهادت "داداشی" گفت –بچه ها به مصطفی می گفتند داداشی- با این خبر، ما مرتب با موبایل و محل کارش تماس می گرفتیم اما کسی پاسخی نمی داد.
 
دختر شما چطور پی به موضوع برد؟
 
دخترم دقیقاً نمی دانست چه اتفاقی افتاده، اما از آنجایی که حساسیت کار مصطفی و خطراتش را می دانستیم –در شرایطی که سابقه ی شهادت چند دانشمند هسته ای دیگر وجود داشت- به محض اطلاع از انفجار در محل زندگی او، تقریباً مسئله برایمان روشن بود. البته در کل عروسم اولین کسی بود که خبر را دریافت کرد.
 
نحوه ی شهادت چگونه بود؟
 
مصطفی و راننده اش که سوار ماشین می شوند یک موتور سوار بمبی مغناطیسی را سمت راست ماشین می چسباند.
 
فرد همراه فقط راننده بود یا وظیفه ی حفاظت را هم بر عهده داشت؟
 
نه، فقط راننده بود.
 
شدت جراحت چطور بود؟
 
بخش زیادی از ران و کتف راست او رفته بود، سمت راست صورتش نیز آسیب دیده بود.
 
پیکر او را دیده اید؟
 
نه، فقط مادرش فیلم آن را دیده.
 
در پایان و در حضور در خانواده ی 4 فرزنده ی احمدی روشن (مصطفی و سه خواهرش)، از هر سه عضو حاضر در منزل (پدر و دو خواهر وسط و آخر)، به صورت جداگانه و مجزا کلمات یکسانی را می پرسم و از آنان می خواهم بدون مکث پاسخ دهند. جواب ها جالب است:
 
فاطمه احمدی روشن (24 ساله، فوق لیسانس پلیمر دانشگاه امیرکبیر)
زهرا احمدی روشن (28 ساله، فوق لیسانس اقتصاد دانشگاه بو علی همدان)
رحیم احمدی روشن (شاغل در بخش عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی)
 
پویایی
حرکت
پشتوانه ی انقلاب
دانشجو
استقامت
تلاش
شهید راه خدا
مصطفی
[بی پاسخ]
[بی پاسخ]
[مکث می کند] یتیم های هسته ای
یتیم
مصطفی
مصطفی
برادر شهیدم
برادر
پایداری
شهادت
محل عرفان جوان های ایرانی
جبهه
عظمت
بزرگ
رهبر معظم انقلاب
آقا
مقاومت
قرمز
تحمیل شد بر ایران
جنگ
[بی پاسخ]
شیطان
چماق دست آمریکا
القاعده
محل رشد
تحرک
محل پرورش روح و فرهنگ جوانان
دانشگاه
اطلاعات بیشتر
[بی پاسخ]
دستگاهی که مصطفی جهت رساندن مظلومیت فلسطین چند سال قبل به عنوان قرضی از آقای ولایتی گرفت
*اینترنت
عبادت
پاکی
محل حضور انسان و خدای او
سجاده
زنده
اوج
شاهد بر همه ی اعمال و رفتار ما
شهید
تجسس
مطلع
کسانی که خبر را به همه ی عالم می رسانند
خبرنگار
یا خدا
[بی پاسخ]
یا علی
یا
غربت
خواستگاه
محل دفن اولیای خدا
بقیع
جبهه ی دوم
اقتدار
پایه گذار آن مصطفی احمد روشن بود
**نطنز
سلاح کشتار جمعی
[بی پاسخ]
مردم هیروشیما را قتل عام کرد
بمب اتم
پیشوا
راهنما
رحمت الله علیه
امام
فدک
عزاداری
ایام فاطمیه
فاطمیه
هسته ای
مصطفی
در آینده مورد احتیاج همه ی دنیا خواهد بود
انرژی
طلای سیاه
دردسر
مردم ایران به زور از انگلیس پس گرفتند
نفت
همت
علی
فاتح خیبر علی بن ابی طالب
خیبر
فاطمه
فاطمه
گل خوشبو
یاس
إن شاء الله سال ظهور
تحول
سال شهدای هسته ای
91
[بی پاسخ]
کوشش
تولید داروی ضد سرطان
تولید
مردمی
شیر
بهترین رئیس جمهوری که تاکنون دیده ام
احمدی نژاد
تلاش
سعادت
توسط احمدی نژاد به مردم شد
خدمت
امام زمان
گذر
محل امتحان ما
جهان
"گل نبی" طلائیه ی دیگری است
کلمات خوبی در پرسش ها بود که بعضی ها مرتبط با مصطفی بود
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
سخن پایانی
 
جزئیات جواب پدر به کلمات "اینترنت" و "نطنز" را جویا می شوم و چنین پاسخ می گیرم:
 
* وقتی مصطفی معاون فرهنگی بسیج دانشجویی دانشگاه شریف بود، در سال 80 / 81 با مراجعه به آقای ولایتی یک کامپیوتر و خط اینترنت امانت می گیرد تا با استفاده از آن به ارسال تصاویر و متونی به اساتید دانشگاه های دنیا در مورد مسائل فلسطین بپردازد.
 
** بعد از فک پلمپ تأسیسات نطنز، مصطفی و چهار نفر از همکارانش برای اولین بار اورانیوم را به غنای3% می رسانند.
 
شادی روح شهدا صلوات

نظرات 11 + ارسال نظر
ما 5 اردیبهشت 1391 ساعت 01:26 ب.ظ http://www.blahar-e-vasl.blogfa.com

ما کجا و آن ها کجا...

اما باز هم:...اللهم ارزقنا توفیق شهادة فی سبیلک و بین یدی ولیک....

باران 7 اردیبهشت 1391 ساعت 11:24 ق.ظ http://www.sarallah-z.blogfa.com

با خاطرات " دیار عاشقی ( قسمت چهارم ) " منتظر حضور سبز شما هستیم[گل]

قطعه اصحاب شهدا 11 اردیبهشت 1391 ساعت 03:23 ب.ظ http://www.sarallah-z.blogfa.com

با " کوچکترین معلم جهان دختری 5 ساله " منتظر حضور سبزتان هستیم .
یا علی

سلام علیکم
بسیار زیبا بود
یا زهرا

نیلوفر 13 اردیبهشت 1391 ساعت 01:05 ق.ظ http://www.niloofarane-89.blogfa.com

سلام.خدا قوت.
میخواستم بدونم شما نسبتی با شهید دارین؟
یعنی خانواده شهید از راه اندازی این وبلاگ خبری دارن؟
کلا میشه راجع به وبلاگتون یک کم اطلاعات بدین.
خوشحال میشم با همدیگه تبادل لینک کنیم.

سلام
خیر من نسبت خانوادگی با شهید ندارم و تا حالا حتی بستگانشون رو هم از نزدیک ندیدم و از راه اندازی این وبلاگ چیزی بهشون نگفتم (دسترسی بهشون ندارم)

یا حق

فیزیکدان نوجوان 21 اردیبهشت 1391 ساعت 06:13 ب.ظ http://elmepadideha.blogfa.com

سلام خیلی قشنگ بود اشکم در اومد...
وبلاگ منم متعلقه به شهید شهریاری
راستی یه پیشنهاد کتاب من مادر مصطفی رو توی وبلاگتون بنویسید منم دارم کتاب شهید علم رو مینویسم

سلام
خیلی ممنون از پیشنهادتون

نیلوفر 23 اردیبهشت 1391 ساعت 11:19 ب.ظ http://www.niloofarane-89.blogfa.com

شمارو لینک کردم .خوشحال میشم در راستای ترویج فرهنگ حجاب در وبلاگ شما لینک بشم.

فیزیکدان نوجوان 28 اردیبهشت 1391 ساعت 02:55 ب.ظ http://elmepadideha.blogfa.com

سلام به روزم و منتظر حضورتون...

ریحانه 6 خرداد 1391 ساعت 07:37 ب.ظ

از شنیدن خبر شهادت ایشون بسیار متاثر شدم حتی الانم وقتی اسمشون رو می شنوم حس غریبی سراغم میاد با اینکه اصلا نمیشناختمشون خدا واقعا به خانوادشون صبر بده و ماهم انشاالله بتونیم ادامه دهنده راه این شهدای سرافراز ایران باشیم

ان شاالله :)

یاسر 16 خرداد 1391 ساعت 01:27 ب.ظ http://mobarez33.blogfa.com

سلام- وقتی حضور در جمع شما خانواده شهدا را تجربه می کنم قوت قلب عجیبی می گیرم. روحیه شما وپای کار ماندن شما برای انقلاب و رهبری مثال زدنیست.
خوشحال می شم به ما هم سر بزنید.
بروزم با "تقدیم به مادری که در میان آتش آسمانی شد!"

قاصدک 17 خرداد 1391 ساعت 09:13 ق.ظ http://ghasedak-12.blogfa.com

سلام علیکم
امیدوارم موفق باشید اما...
کاش وبلاگ و زودبه زود بروز کنید.
روز پدر و به پدران این شهدای عزیز تبریک میگم !
و به کودکان خردسالشون میگم بابا همیشه کنارتونه!
با متنی از زبان کودکان خردسال شهدای هسته ای به مناسبت روز پدر بروزم.
خوشحال میشم سر بزنید و نظر بدید.
یاعلی

میلاد 17 خرداد 1391 ساعت 12:34 ب.ظ

درود بر شهدا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد